- حسین ابرقویی – تصورش را بکنید: یک روز از خواب بیدار میشوید و میبینید سدها خشکیدهاند، برق خانهها قطع شده، نان کمیاب شده، و نفسکشیدن سختتر از همیشه است. این تصویر شاید شبیه یک فیلم آخرالزمانی باشد، اما کارشناسان میگویند اگر امروز نجنیم، فردا خیلی دیر خواهد بود.
بحران کمبود منابع در ایران سالهاست که با ماست؛ از آب و برق گرفته تا سوخت و حتی دارو. اما مشکل فقط کمبود نیست — مشکل، نوع مصرف ماست. ما با ولع میخوریم، میسوزانیم، میریزیم و هدر میدهیم. و در این میان، چیزی را فراموش میکنیم: منابع طبیعی فقط مال ما نیست؛ سهم نسلهای بعدی هم هست.
دکتر احمدی، جامعهشناس، با نگاهی عمیق میگوید: «مصرف بهینه یعنی مصرف هوشمندانه و مسئولانه. یعنی وقتی کولر خانهای خالی روشن است یا نان زیادی خریدهایم که آخر شب دور میریزیم، ما فقط پول هدر نمیدهیم؛ ما از آینده میدزدیم.»
اما چرا این موضوع انقدر مهم است؟ چون ریشههای آن در فرهنگ ماست.
وقتی کسی میگوید: «من که پولش را دارم، پس چرا صرفهجویی کنم؟» یعنی هنوز متوجه نشده که ماجرا فقط اقتصادی نیست، اخلاقی است.
دکتر احمدی مثال میزند: «در کشورهای توسعهیافته، مصرف بهینه یک ارزش اجتماعی است. مردم یاد گرفتهاند که آب و برق و گاز فقط یک کالا نیستند؛ بخشی از امانت نسلهای بعدند.»
راهحل چیست؟ از کجا باید شروع کرد؟
او میگوید: از آموزش کودکان، چون بچهها وقتی بفهمند، والدینشان را هم تغییر میدهند. از رسانهها، چون داستان و تصویر و داده بیش از شعار اثر دارند. از چهرههای محبوب، چون مردم رفتار کسانی را که دوست دارند، تکرار میکنند. و از سیاستگذاری، چون ترکیب تشویق و جریمه میتواند رفتارهای جمعی را تنظیم کند.
اما مهمتر از همه، از خود ما.
ما باید بدانیم قهرمانهای اصلی این داستان خودمان هستیم — مردمی که میتوانند با تغییرات کوچک، آیندهای بزرگ بسازند.
فرهنگ مصرف بهینه فقط یک توصیه زیستمحیطی نیست؛ یک پروژه ملی است. اگر امروز جدی گرفته نشود، فردا حتی بهترین برنامهها هم دیگر کافی نخواهند بود. وقت آن است که همه — از دولت و رسانهها تا تکتک مردم — دستبهدست هم بدهیم، چون این مسابقه، مسابقهای است که برنده و بازندهاش همه ما هستیم.

