- حسام مهدوی – هر صبح که چشم باز میکنی، پرده را کنار میزنی و به خیابان نگاه میاندازی، مه خاکستری غلیظی را میبینی که مثل پتویی خفهکننده روی شهر افتاده است. مردم با ماسک، کودکان با چشمهای قرمز، سالمندان با سرفههای خشک. تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و دیگر کلانشهرها، همه درگیر قصهای تکراری و غمانگیز: آلودگی هوا.
سالهاست مسئولان وعده میدهند که برنامههایی برای بهبود هوا دارند. از طرحهای زوج و فرد و محدودههای طرح ترافیک گرفته تا اسقاط خودروهای فرسوده، معاینه فنی سختگیرانهتر و حتی توسعه حملونقل عمومی. اما حقیقت این است که این برنامهها بیشتر شبیه چسب زخم روی زخمی عمیقاند. وقتی هر سال تعداد خودروها بیشتر میشود و کیفیت سوخت همچنان پایین میماند، وقتی توسعه حملونقل عمومی به کندی پیش میرود و کارخانهها و نیروگاهها همچنان بدون فیلترهای استاندارد فعالیت میکنند، طبیعی است که هیچ معجزهای رخ ندهد.
بیشتر اقدامات انجامشده فقط جابهجایی مشکل در زمان و مکان بودهاند، نه حل واقعی آن. مثلاً طرحهای ترافیکی شاید ساعتهای شلوغی را کمی سبک کنند، اما وقتی کل شهر گرفتار آلایندههاست، فقط جابهجایی دود از خیابان به خیابان است، نه پاکسازی هوا. اسقاط خودروهای فرسوده هم تا وقتی سیاستهای حمایتی واقعی وجود نداشته باشد، برای مردم صرفه اقتصادی ندارد. از طرف دیگر، کیفیت پایین سوخت یکی از معضلات مهمی است که نه خودروهای نو و نه معاینههای فنی سختگیرانه نمیتوانند جبرانش کنند.
در این میان، حملونقل عمومی بهعنوان یکی از کلیدیترین ابزارهای مقابله با آلودگی هوا هنوز بهدرستی توسعه نیافته است. متروهای شلوغ، اتوبوسهای فرسوده، خطوط ناکافی و هزینههایی که برای برخی خانوادهها سنگین است، باعث شدهاند که مردم همچنان به خودروی شخصی وابسته باشند. و این چرخهای است که هر روز دوباره و دوباره تکرار میشود.
صنایع اطراف شهرها و نیروگاههای حرارتی هم سهم بزرگی در آلودگی هوا دارند. بدون مدیریت قوی، استانداردسازی و کنترل دقیق این منابع، هر تلاشی در سطح شهر بینتیجه میماند. در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و بهبود کیفیت تولید برق به یک هدف جدی تبدیل شده، ایران همچنان با نیروگاههای آلاینده دستبهگریبان است.
کشورهایی مثل چین و هند زمانی شرایطی مشابه یا حتی بدتر از ایران داشتند، اما با سیاستهای سختگیرانه، توسعه گسترده حملونقل عمومی، نوسازی صنایع و بهبود کیفیت سوخت، توانستهاند کیفیت هوای خود را تا حد زیادی بهبود دهند. آیا ایران هم میتواند؟ بله، میتواند، اما به شرطی که بخواهد از مسکّنها عبور کند و سراغ درمان برود.
وقتی هر زمستان مدارس تعطیل میشوند، بیماران تنفسی روانه بیمارستان میشوند و کیفیت زندگی پایین میآید، دیگر وقت آن نیست که فقط به فکر ارائه آمار و وعده باشیم. زمان آن رسیده که با تصمیمهای بزرگ و البته دردناک، این زخم عمیق را درمان کنیم. وگرنه باز هم سال بعد همین روزها، همین مه خاکستری، همین سرفهها و همین پنجرههایی که پشتشان مردم نگران به آسمان دودگرفته خیره شدهاند، تکرار خواهند شد.

