- حسام مهدوی – تصور کن زمستانی در تهران را، بیآنکه بوی گاز در کوچهها بپیچد، بیآنکه دود سفید دودکشها مثل رشتههایی خاکستری در آسمان گره بخورد. خانهها گرماند، اما نه با شعله و صدای بخاریها و پکیجها، بلکه با گرمایی آرام، بیصدا و برقی.
ماشینها، کامیونها، موتورسیکلتها — همه آرامتر شدهاند. صدای زوزه اگزوزهای فرسوده جایش را به زمزمه چرخهای نرم بر آسفالت داده. شهر، انگار در سکوتی متمدنانه فرو رفته.
اما آنسوی این سکوت، جایی بیرون شهر، شعلهها زبانه میکشند.
دیگر گاز طبیعی وارد خانهها نمیشود؛ مسیرش عوض شده، مستقیماً به نیروگاهها میرود. آنجا، جایی در دل دشتها، موتورهای غولآسا برق تولید میکنند؛ برقی که با راندمانی بالاتر، ایمنتر و متمرکزتر به شهرها میرسد. دیگر از انفجار بخاریها، از مسمومیت با منوکسید کربن خبری نیست. اما سؤال اینجاست:
آیا این فقط انتقال آلودگی است یا مدیریتش؟
در تهران، اصفهان، مشهد و تبریز، دادهها سالهاست که یک چیز میگویند: بیش از نیمی از آلودگی زمستانه، سهم خانهها و خودروهای فرسوده است. حالا با برقیشدن، این دو منبع خاموش میشوند.
آسمان، کمی آبیتر میشود. ذرات معلق کم میشود. بیمارستانها گزارش میدهند بیماران تنفسی کمتر شدهاند.
اما در جنوب، در اطراف نیروگاهها، دیاکسیدکربن هنوز تولید میشود — با این تفاوت که حالا فیلترهایی بر آن سوار شده که خانهها هرگز نداشتند.
داخل خانهها اما، زندگی تغییر کرده. اجاقهای برقی، هیترهای کممصرف، شارژرهای دیواری خودروهای برقی، ماشینهای لباسشویی اینورتر، بخاریهای هوشمند برقی. پدر، قبض برق را نگاه میکند و میگوید: «هزینهها یه کم بالاتر رفته، اما دیگه گاز نداریم، خطرش هم نیست.»
بازارها پر شده از تجهیزات جدید، سبک زندگی عوض شده، آموزشهای تازه لازم است.
پشتصحنه این تغییر، مهندسانی هستند که کابلهای قدیمی را عوض میکنند، پستهای برق را بهروزرسانی میکنند، و کارخانههایی که سیم و باتری و تجهیزات پیشرفته تولید میکنند. حتی دانشگاهها رشتههای تازهای معرفی کردهاند: طراحی شبکه برق خانگی هوشمند، مدیریت مصرف انرژی شهری، و توسعه فناوریهای ذخیرهسازی.
فرصتهای اقتصادی تازه، اشتغال، صادرات تکنولوژی — یک تغییر تمدنی در حال شکلگیری است.
اما همه اینها مشروط است:
برق باید از منابع تجدیدپذیر یا نیروگاههای راندمان بالا تأمین شود.
زیرساختها باید بازسازی شوند.
مردم باید آموزش ببینند و ابزارهای لازم را داشته باشند.
و از همه مهمتر، باید برنامهای ۲۰ ساله، با پشتوانه مالی و اراده ملی وجود داشته باشد.
شهرهای تمامبرقی ایران، رؤیایی دستنیافتنی نیست؛ افقی است که اگر امروز برایش برنامهریزی کنیم، فردا میتواند واقعیت ما باشد — واقعیتی که در آن، شهرها نفس راحتتری میکشند و نسل بعدی، آسمانی شفافتر به ارث میبرد.

