- حسام مهدوی – سالهاست بحث انتقال پایتخت سیاسی و اداری ایران از تهران در رسانهها و محافل کارشناسی داغ است. تهران، شهری که بهواسطه تمرکز بیسابقه امکانات، جمعیت و منابع، امروز با مشکلات بزرگی همچون آلودگی هوا، ترافیک فلجکننده، حاشیهنشینی، زلزلهخیزی و فشار بر زیرساختها دستوپنجه نرم میکند. اما آیا جابهجایی فیزیکی پایتخت، واقعاً میتواند این مشکلات را حل کند؟
بسیاری از کارشناسان معتقدند که انتقال پایتخت، یک پروژه پرهزینه و زمانبر است که نهتنها گرهی از مشکلات تهران باز نمیکند، بلکه میتواند مشکلات جدیدی در محل جدید ایجاد کند. تجربههای جهانی هم نشان میدهد که ساخت یک پایتخت جدید بدون برنامهریزی دقیق، توسعه متوازن را تضمین نمیکند.
اما ایدهای نو در سالهای اخیر بیشتر شنیده میشود: به جای انتقال فیزیکی پایتخت، ساختار دولت را بازآرایی کنیم. به این معنا که هر وزارتخانه و سازمانی که با حوزه خاصی از کشور سر و کار دارد، به همان استان منتقل شود.
برای مثال:
- وزارت نفت به خوزستان برود؛ چون قلب نفت و انرژی ایران آنجاست.
- وزارت صمت (صنعت، معدن و تجارت) به استان مرکزی؛ بهخاطر موقعیت صنعتی و معدنی.
- وزارت جهاد کشاورزی به خراسان یا گلستان؛ به دلیل تمرکز فعالیتهای کشاورزی.
- فقط وزارتخانههای سیاسی و امنیتی مثل وزارت کشور، امور خارجه، و دفاع در تهران باقی بمانند.
با این مدل، از ظرفیت دولت الکترونیک برای ارتباطات بینبخشی استفاده میشود. کارمندان و مدیران کلیدی به استانها میروند و در عین حال، تصمیمگیریها بهصورت یکپارچه و آنلاین پیش میرود. نتیجه این کار میتواند:
کاهش تمرکز و فشار جمعیتی از تهران
رونق اقتصادی و اشتغال در استانها
ایجاد عدالت فضایی و توسعه متوازن
کاهش مهاجرت معکوس به تهران
چابکسازی ساختارهای دولتی
اما موانع هم کم نیست:
نبود زیرساختهای مناسب برای اسکان و کارمندان در استانها
مقاومت مدیران و کارکنان به ترک تهران
نیاز به تقویت شدید بسترهای فناوری و دولت الکترونیک
خطر ایجاد ناهماهنگی در تصمیمگیریها بهدلیل پراکندگی جغرافیایی
برخی کارشناسان میگویند، این مدل میتواند نقطه آغازی باشد برای تمرکززدایی واقعی و پرهیز از پروژههای پرخرج و نمایشی. در واقع، به جای ساختن یک پایتخت جدید که میلیاردها دلار هزینه دارد، میتوان با توزیع عادلانه سازمانها و وزارتخانهها و تقویت فناوری اطلاعات، به همان هدف رسید.
جمعبندی:
انتقال فیزیکی پایتخت شاید بهظاهر راهی برای فرار از مشکلات تهران باشد، اما راهحل پایدارتر، بازآرایی دولت و استفاده از فناوریهای نوین برای اداره کشور است. توسعه متوازن فقط زمانی رخ میدهد که استانها سهم واقعی خود را از قدرت، منابع و تصمیمگیریها بگیرند. شاید وقت آن رسیده باشد که نگاه تازهای به ساختار اداری کشور داشته باشیم؛ نه با بیل و کلنگ و انتقال ساختمانها، بلکه با بازتوزیع هوشمندانه قدرت و کارکردها.

